موضوع در داستان

موضوع در داستان به چه معناست؟چه جایگاهی در ساختار داستان دارد؟چگونه انتخاب می شود؟آیا در انتخاب موضوعی خاص از جانب نویسنده‌ای خاص مطلبی برای تحلیل وجود دارد؟

حتما این مطلب را در سخنرانی‌ها یا کلاس‌های داستان‌نویسی و جلسه‌های  نقد و بررسی شنیده‌اید که می‌گویند:مگر چند تا موضوع برای نوشتن داستان وجود دارد؟ همه‌ی موضوعات پیش از این نوشته شده‌اند و آن‌چه که مهم است چگونگی پرداخت این موضوعات تکراری و محدود است.در واقع مروج این تفکر (به جای چه گفتن به چگونه گفتن اهمیت بدهیم)رویکردهای فرم‌گرایانه در هنراست.

آیا به واقع همان موضوعات همیشگی و تکراری مثل مرگ و زندگی و عشق و...در دنیای داستان وجود دارد و انتخاب موضوع امروزه روز دیگر مطلب قابل توجهی نیست؟

شاید بهتر باشد ابتدا معنایی از موضوع در داستان بیان کنیم:«موضوع شامل پدیده‌ها و حادثه‌هایی است که داستان را می‌آفریند و درونمایه را تصویر می‌کند،به عبارت دیگر موضوع قلمرویی است که در آن خلاقیت می‌تواند درونمایه خود را به نمایش گذارد».(میرصادقی،۱۳۷۶ :۲۱۷)

مصطفی مستور موضوع را در کتاب مبانی داستان کوتاه اش به جهان بینی‌ها تشبیه کرده‌است.

در واقع موضوع داستانی حوزه‌ی علاقه و گاه تخصص و توجه نویسنده را مشخص می‌کند.موضوعات به طور کلی محدود هستند ولی نویسندگان زیر مجموعه‌های مرتبط با موضوعات کلی را برای نوشتن داستان خود انتخاب می‌کنند.به طور مثال فقر یک موضوع کلی است که می‌تواند نگاه نکته سنج نویسنده‌ای را به خود معطوف کند و از این رهگذر به آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی یک جامعه‌ی کوچک مثلا خانواده نگاه کند یا این فقر را در رفتار شخصیت‌هایش جست‌و‌جو کند. مشخصا این موضوع را پی‌گیری کند که یک زن بیوه با داشتن چند فرزند و فقر اقتصادی چطور با زندگیش برخورد می‌کند و اصلا چیزی از خواسته‌ها و آرزوهایش باقی می‌ماند یا نه.شاید نویسنده‌ی دیگری فقر فرهنگی را در یک خانواده‌ی متمول نشان دهد که یکی از تبعات آن مثلا سخت‌گیری‌های بی‌جهت در ورود دختر خانواده در عرصه تحصیل و اشتغال باشد. این‌ها جنبه جامعه شناختی به موضوع فقر را دنبال می‌کرد و شاید به عوامل بیرونی و ماجراها بیشتر تکیه داشته باشد همین موضوع را می توان با تکیه بر رخدادها و درگیری‌های ذهنی و درونی یک شخصیت درگیر با فقر بیان کرد و جنبه‌های روان‌شناختی را در اثر جست‌و‌جو کرد.به خاطر داشته باشید مسايلی که گفته‌شد تحت عنوان فقر می‌تواند به اشکال مختلف، مستقیم و غیر مستقیم بیان شود وهزاران موضوع دیگر که از نگاه داستانی نویسنده به دنیای اطرافش نشات می‌گیرد و به طور واضح بر این مطلب تاکید دارد که اهمیت برجسته کردن یک موضوع  می‌تواند موید نگاه نویسنده باشد.

در برخی مواقع این شرایط اجتماعی و فرهنگی وسیاسی جامعه است که موضوعی را مورد توجه قرار می‌دهد.از آن‌جایی که نویسنده زندگی تجربه شده‌ای در جهان واقعیت دارد که با واقعیت داستانی‌اش و جهان داستانی‌اش متفاوت است اما بدون شک از آن تاثیر آشکار و پنهان می‌گیرد،گاهی پیش می‌آید که نویسندگان به سراغ موضوعات مطرح و حساس جامعه‌ی خود می‌روند. نگاه کنید به برخی از آثار احمد محمود.داستان‌هایی متاثر از جنگ و وضعیت نابسامان اقتصادی و فرهنگی جنوب. محیطی که تجربه‌ی زیستی‌اش را داشت.شاید این یکی از خصوصیات بارز نویسنده‌ی پویا و آگاه به زمانه‌اش باشد که شاخک‌های حسی‌اش در مقابله با رویدادهای خاص جامعه تکان می‌خورد. این مسئله که نویسنده بتواند از موضوعی که تنها در یک مقطع زمانی و مکانی اتفاق افتاده است اثری خاص و ماندگار بیافریند به حوزه‌ی چگونه گفتن و نگاه خاص نویسنده بر می‌گردد که به اندازه انتخاب موضوع و گاه بسیار بیشتر از آن مورد اهمیت است.

«پس موضوع یک چیز کلی است و در هر موضوع صدها فکر اولیه می‌تواند نهفته باشد».(اسماعیل لو،۱۳۸۴ :۱۷۴)

«موضوع هر داستان مفهومی است که داستان درباره‌ی آن نوشته می‌شود. در داستان کوتاه،موضوع به لحاظ ساختاری مانند پیکری است که اندام‌های داستان به آن مربوط‌اند و رویدادهای داستان مستقیم یا غیرمستقیم باید به نحوی به آن مربوط باشند.این مفهوم غالب، پاسخی است به این پرسش:داستان درباره چه بود؟مثلا موضوع داستانِ اندوه نوشته آنتون چخوف،مرگ فرزند است یا موضوع داستان گردنبد موپاسان امانت‌داری است.موضوع‌ها باید از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که بتوانند تمامی روابط و وقایع داستان را گرد خود شکل دهند».(مستور،۱۳۷۹ :۲۸)

بنابراین داستانی که نوشته می‌شود اگر نتواند برای خواننده خود پاسخی برای پرسش ذکر شده داشته باشد،شاید باید دراین موضوع که آیا نویسنده توانسته است داستانی را تعریف کند و یا ساختار منسجم و هدفمندی را به نمایش بگذارد، شک کرد.

جمال میرصادقی در کتاب عرق‌ریزان روح که تحت‌عنوان توصیه‌هایی به نویسنده‌های جوان نگاشته است،فصل‌هایی را به موضوع‌گرایی،نقل موضوع داستان،انتخاب موضوع و بیات شدن موضوع اختصاص داده‌است.

در فصل موضوع‌گرایی  می‌نویسد:

«دنبال موضوع‌هایی که در زندگی روزمره کمتر اتفاق می‌افتد،نگردید...در زندگی امروز،حادثه‌های دگرگون کننده حالات روحی و خلقی و شخصیتی بنیان کن،کمتر برای آدم اتفاق می‌افتد.آن‌چه انسان امروزی با آن دست به گربیان است،برخوردهای احساسی و عاطفیِ لحظه‌ای است که برای او پیش می‌آید».(میرصادقی،۱۳۸۸ :۳۱)

بنابراین به خاطر داشته باشید که در زندگی شما موضوع‌های بی‌شماری وجود دارد که می‌تواند دست‌مایه‌ی شما برای نوشتن داستان کوتاه باشد و در عین سادگی از جذابیت کافی برخوردار باشد. این نکته را هم فراموش نکنید، موضوعی را انتخاب کنید که بتوانید در ساحت داستان جای بدهید:

«موضوع‌هایی که زمانی به نسبت طولانی بر آن‌ها می‌گذرد و موجب تحول روحی و خلقی عمیق و پایدار در زندگی شخصیت یا شخصیت‌های داستان می‌شود،بیشتر به کار رمان نویس‌ها می خورد».(همان)

در بخش نقل موضوع داستان مهم‌ترین نکته آن است:

 «پیش از نوشتن داستان،موضوع آن را برای کسی تعریف نکنید».(همان،۴0)

دلیل این اجتناب آن است که وقتی شما، داستانی را که هنوز ننوشته اید تعریف می‌کنید،به سختی تن به نوشته شدن می‌دهد.

 

در بخش بیات شدن موضوع توصیه شده‌است:

«بهتر است که وقتی داستان را تمام کردید برای مدتی کنارش بگذارید تا به اصطلاح موضوع داستان برای شما بیات شود.موضوع‌هایی که شما هنوز نسبت به آن حساسیت دارید و حادثه‌هایی که تازه برای شما رخ داده یا در جهان واقع پیرامون شما اتفاق افتاده،داستان خوبی را به وجود نمی‌آورد،زیرا شما هنوز نسبت به آن‌ها ذهنی هستید و حبابی از خیال آن را فراگرفته مانع از دیدن عینی آن می شود...نوشتن در حالتی که ما غرق در ماجرایی هستیم داوری درست را از ما می‌گیرد و واقعیت حادثه‌ها و وضعیت و موقعیت‌ها را مخدوش می‌کند».(همان،۸۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه ی مطلب

۱ موضوع در داستان به این سئوال پاسخ می‌دهد که داستان درباره‌ی چه بود؟

۲ موضوع در اثر ادبی محدود است و آن‌چه داستان‌های فراوانی را با موضوعی مشابه خواندنی می‌کند این مسئله است که امروزه روز، مهم چگونه گفتن است نه چه گفتن.

۳ موضوعات را می‌توان به جهان‌بینی نویسنده تشبیه کرد.

۴ نویسنده با موضوع‌های کلی روبه‌رو نمی‌شود بلکه این زیر مجموعه‌های مرتبط با موضوع و نحوه‌ی ارتباط آن‌ها با یکدیگر است که داستان را شکل می‌دهد.

۵ موضوع‌ها باید از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که بتوانند تمامی روابط و وقایع داستان را گرد خود شکل دهند.

۶ پیش از نوشتن داستان در ارتباط با موضوع آن با کسی صحبت نکنید.گویا کلمات با انتشارشان در هوا گم می‌شوند و یا دست کم به نقاط دور افتاده‌ای می‌روند.یادتان باشد کلمات گریز پای را باید به‌روی کاغذ آورد در غیر این صورت ممکن است تن به نوشته‌شدن ندهند.

۷ اجازه بدهید زمانی از موضوع داستانی که نوشته‌اید بگذرد.فاصله‌ی احساسی خود را با نوشته‌تان حفظ کنید و پس از آن دوباره بخوانیدش.بدون شک در میدان کارزار بودن یک احساس دارد و بیرون از این میدان بودن احساسی دیگر.

۸ به موضوعات پیچیده و فلسفی و گاه غیر ممکن فکر نکنید.موضوعات ساده نیز می‌توانند دست‌مایه‌ی خوبی برای نوشتن داستانی قابل قبول باشند.

۹ موضوعی را انتخاب کنید که سایر عناصر داستان را نیز به طور منطقی و یکپارچه پوشش دهد بدین معنا که پشیمانی یک فرد خطاکار که طی سالیان درازی متحول شده‌است نمی تواند موضوع مناسبی برای نوشتن داستان کوتاه باشد؛چرا که گذر زمان و وجود مکان‌های متعدد و دور و نزدیک در داستان،در ساحت آن جای نمی‌گیرد.


  • نویسنده : علی نظری
  • بازدید : 851بار
  • انتشار : پنج شنبه 2 مهر 1396 - 22:7